پایگاه جامعه شناسی ايران
 
 

 

                مقدمه

مردم در مناسـبات متقـابل خود با دیگران ، آنان را از نظر پایگـاه اجـتماعی در موقـعـیت های بالا و یا پایین طبقه بندی می کنند، به همین لحاظ جامعه دارای بخـش های متفـاوت و متشکل از قـشـرهای گوناگون می شود که با نظام سـلسله مـراتبی مو جود مطابقـت دارد.آن هایی که توانا و قـدرتمـنـد هـسـتند در لایه بالای جـامعه و دیگـران در لایه هـای پایین قرار می گیرند، قـشربندی اجتماعی نیز از کـنـش مـتقابل میان افراد جامعه به وجـود می آیـد .زمانی که افـراد جـامعه طی مدتی طولانی با هـم کـنـش متقابل داشـته باشـند، تمایـل دارند که افـراد و گروه هایی که با هم تفـاوت دارند را  با یکـدیگر مقایسه و رتبه بندی کنند، از اینجـاست که بحـث از قـشـربـندی اجـتماعی، عـلل و عوامل موثر بر آن و قشربندی اجتماعی در جـوامع به میان می آید که این مقاله درصدد بررسی مطالعه نظریات مهم پیرامون آن از دیدگاه  های مختلف می باشد.

بیان مسئله

قشربندی اجتماعی[1] مفهوم جامعه شناختی عامی است که بیانگر سلسله مراتب اجتماعی در نطام ها و ساخت های مختلف اجتماعی در جامعه می باشد.اصطلاح قشربندی از زمین شناسی گرفته شده و عبارت است از دسته بندی ترتیبی انسان ها   بر اساس تمایزات در وضعیت های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و یا رتبه بندی افراد بر اساس مجموعه ی کیفیت های  مطلوبی که این افراد به طور مشترک دارا هستند.                                                                                                                   

    لنسکی[2] (1966) معتقد است که اصطلاح قشربندی برای سازمان بندی نابرابری در جامعه به کار می رود.پارسونز[3] (1951) قشربندی اجتماعی را عبارت از طبقه بندی افرادی که نظام اجتماعی معینی تشکیل می داند و  همیلیتون[4] (1987) قشربندی  اجتماعی را عبارت از گروه بندی ترتیبی انسان ها بر پایه تفاوت ها در وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی   می داند و همچنین تروزی(1971) قشربندی اجتماعی را عبارت از نا برابری در توزیع حقوق ( منظور حقی که افراد دارند) و امتیازات ، تکالیف، مسئولیت ها، مرتبه ها ، محرومیت ها، قدرت اجتماعی و نفوذ میان اعضاء جامعه می داند.  بنابراین قشر بندی اجتماعی بر تقسیم جامعه به طبقاتی که افراد آن دسترسی نابرابر به فرصت ها و پاداش های اجتماعی دارند دلالت می کند، افرادی که دررده های بالا هستند از مزایایی که برای دیگر اعضای جامعه و افرادی که در رد ه های پایین هستند، وجود ندارد استفاده می کنند.

   

   نظریه های مهم درباره قشربندی اجتماعی                                                                                            

 در مورد قشربندی نظریه های مختلفی توسط صاحب نظرانی که دارای دیدگاه هایمتفادتی هستند، ارائه شدهکه در این بخش فقط به بررسی آراء  و عقاید تعدادی از آنان پرداخته می شود.

 

افلاطون[5]

افلاطون از اولین اندیشمندانی است که با مطرح کردن مدینه فاضله تلاش دارد تا برابری ها جامعه را برطرف و عدالت اجتماعی را برپا کند.او معتقد است که برای استقرار عدالت در جامعه بایستی  یا فیلسوف حاکم شود یا حاکم فیلسوف  شود

 او مدینه فاضله را یک جامعه طبقاتی می داند که از سه طبقه اصلی، فرمانروایان، نگهبانان تشکیل شده که طبقه بندی فرمانروایان خود به دو گروه رهبران و غیر رهبران تقسیم می گردد، که هر کدام از این طبقات و گرو ه ها دارای کارکرد و خصلت های معین  می باشد.( روحانی ،1355، ص413)                                                                                 

افلاطون معتقد است چون انسان ها دارای استعدادهای  متفاوتند ، بنابراین هر کدام از انسان ها بر اساس طبیعت شان در طبقه مخصوص به خود جای می گیرند.(ادیبی، 1354، ص 93)                                                                                    

افلاطون    بر صفات ارثی و استعداد تکیه زیادی داشت ، اما منکر توانایی و لیاقت افراد که باعث تغییر طبقه آنان می گردید، نبود.

او جامعه ای به شدت قـشـربندی شده را پیشـنهاد می کرد، که درآن وظـیفه اصلی زمامـداران تأمین برابری فرصت هـا برای هـمه

افراد جامعه، محو کامل ، مالکیت خصوصی و تلاش بی دریغ در راه خیر عمومی است. ( تامین ، 1373، ص 2)

   ارسطو[6]

ارسطو نیز یکی از فلاسفه بزرگ معتقد است :« در هر جامعه سه دسته مردم وجود دارد: آنان که بسیار توانگرند،  و آنان که بسیار فقیرند و آنان که میان این دو گروهند. ( عنایت ، 1358، ص 179) از نظر او بهترین دسته، همان دسته ایست که در میان قرار دارد و بهترین حالت زندگی را، حالت اعتدال و میانه روی می داند، ارسطو همانند افلاطون تاکید دارد که وجود طبقات برای جامعه امری ضروری است و لازمه شکل گیری جامعه را تقسیم مردم به طبقات و تقسیم اموال می داند. او همچنین نابرابری های جوامع را به استعداد های افراد وابسته می داند و اعتقاد دارد که طبیعت یکی را فرمانروا و دیگری را فرمانبردار می سازد و او به این صورت نابرابری های اجتماعی را توجیه می کند.

بارون دو منتسکیو[7]

منتسکیو تعادل اجتماعی، را فقط بر بنیاد الگوی جامعه ای اشرافی در نظر می گیرد. به عقیده او حکومت های خوب حکومت هایی معتدلند و حکومت ها در صورتی می توانند معتدل باشند که قدرت، بازدارنده قدرت شود یا اینکه هیچ یک از اعضای جامعه ترس از دیگران نداشته باشد.

منتسکیو در کتاب « روح القوانین» در مورد علت نابرابری و به وجود آمدن بردگی در قسمتی آن را ناشی از تأثیرات آب و هوا می داند و در بخش دیگر از کتاب آن را ناشی از قوانین نادرست اجتماعی می داند. ( منتسکیو، 1370، 493)

از دیدگاه منتسکیو چند چیز بر انسان ما حکومت می کند ، آب و هوا مذهب، قوانین، اصول حکومت، سرمشق های گذشته، رسوم و آداب، به این صورت که یک روح کل ساخته می شود که زاییده ی عوامل مذکور می باشد. در هرجامعه ای هر کدام از عوامل بیشتر قدرت پیدا کند، علل دیگر تابع آن می شوند.

از نظر منتسکیو چند چیز بر انسان ما حکومت می کند، آب و هوا، مذهب، قوانین ، اصل حکومت ، سرمشق های گذشته، رسوم و آداب، به این صورت که یک روح کل ساخته می شود که زاییده ی عوامل مذکور می باشد. در هر جامعه ی ای هر کدام از عوامل پیشرفت قدرت پیدا کند، علل دیگر تابع آن می شوند.

از نظر منتسکیو در هر دوره ای علتی معین بر ملتی تسلط یافته و در رفتار یک اجتماع تأثیر می گذارد و یک نظام اجتماعی  پایدار

 

نمی ماند مگر احساس عاطفی متناسب با آن در نزد افراد جامعه وجود داشته باشد.

به طور خلاصه منتسکیو نابرابری را ناشی از جامعه دانسته  و معتقد است  تا آنجا که امکان دارد بایستی آن را کاهش داد.او همچنین عقیده دارد که نابرابری اجتماعی همیشه وجود داشته و حکومت همواره در دست صاحبان امتیاز بوده است.

کارل مارکس[8]

در بین متفکران اجتماعی هیچ اندیشمندی به اندازه مارکس به مبارزه میان طبقات اجتماعی و اقتصادی متخاصم به عنوان عامل اصلی و مسلط در تعیین جامعه بها نداده است.

به نظر مارکس طبقه اجتماعی بر مبنای موقعیت ها و وظایف گوناگونی که افراد در ساختار تولید جامعه دارند شکل می گیرد.دو عامل اصلی در تشکیل طبقه اجتماعی دخالت دارند، شیوه تولید کشاورزی ، پیشه وری صنعتی و مناسبات تولید.همین عامل دوم است که لایه های عمده مشاغل را در ساختار اقتصادی جامعه ایجاد می کند( تامین[9]، 1373، ص 7)

براساس نظریه مارکسینی علت وجود طبقات اجتماعی ریشه در سازماندهی تولید دارد و ساختمان طبقاتی جامعه که از طبقات حاکم و محکوم تشکیل می شود، بر همین اساس شکل می گیرد ودرگیری بین این طبقات تعیین کننده روابط اجتماعی انسان ها می باشد.

از نظر مارکس در جوامع سرمایه داری، یک گروهی از مردم ( طبقه بوزژوا یا سرمایه دار)، کارخانجات، بانکها را مالک

می شوند.در صورتی که دیگران(پرولتاریا) حق انتخاب ندارند اما با کار کردن برای سرمایه داران در مقابل یک دستمزد جزئی ارزش واقعی آن چه در بخش کار تولید شده است را تصاحب می کند و در همه این جوامع طبقه ای که مالک وسایل تولید است به وسیله استثمار کار طبقه ای که هیچ مالکیتی ندارد رشد می کند وثروتمند می شود.( کبرو[10]، 1983، ص5)

نتیجه اینکه مارکس وجود شرایط مشترک و شناسایی منافع مشترک را فقط پایه های ضروری نه کافی برای توسعه اجتماعی می داند و عوامل مختلفی در ساخت زیر بنا ( مانند نحوه زندگی، فرآیندهای آموزشی و ....) باعث ایجاد نابرابری های اولیه ناشی از تفاوت در مالکیت را زیاد می کند و همین امر زمینه برای شروع به مبارزه و تغییر در جامعه می گردد.

ماکس و بر[11]

تأکید اصلی  وبر در کارش روی قشربندی در جوامع بشری بوده ، او مطرح می کند که سه نوع موقعیت افراد ممکن است که انتظار داشته باشند در نوع ارتباطات خود با دیگر افراد جامعه کسب کنند.

 وبر معتقد بود که قشربندی اجتماعی مبتنی بر سه عامل اصلی و اساسی می باشد که این سه عامل تا حدودی مستقل از یکدیگر تغییر می کنند.عامل اول، قدرت می باشد که براساس دسترسی نابرابر به منابع مادی پدیدار می شود ، برای مثال فردی چیزی دارد که شما به آن نیاز دارید، او در یک موقعیت قدرت بالاتر از شما قرار دارد. که  وبر به این مورد  بعنوانقدرت طبقه اشاره می کند. عامل دوم، قدرت می تواند  یک  کارکرد  پایگاه و اعتبار اجتماعی برای فرد داشته باشد ، اگر شما فردی را در طبقه بالا ببینید یا باور کنید که آن فرد در بعضی از جنبه های اجتماعی  از شما برتر می باشد، بنابراین شما احتمالاً به خواسته ها و فرامین آن فرد احترام       می گذارید . وبر این را بعنوان قدرت اجتماعی مطرح می کند . قدرت تجربه شده به وسیله گروه های منزلت همچنین به عنوان  طبقات پیشنهاد شده است. عامل سوم ، یک گروه ممکن است بر دیگران از طریق کار گزاری دولتی، هم به وسیله کنترل مستقیم آن یا به وسیله نفوذ آنهایی که آن را کنترل می کنند تسلط یابند.  وبر  تاکید می کند ، دولت تنها نهادی است که در جوامع مدرن ادعا می کند که می تواند کارهایی را به مردم تحمیل کرده که انجام دهند. اگر من مالیات هایم را نپردازم یا بچه هایم را به مدرسه نفرستم ، یا کوشش کنم آن چه را دولت راز می پندارد، انتشار دهم پس می تواند من را به زندان بفرستد  وبر این را اجبار قانونی می داند که به عنوان قدرت سیاسی عمل شده توسط احزاب  سیاسی  مطرح می کند . ( کبرو، 1983، ص 20)

 

 

 

به طور خلاصه وبر در جامعه سه نوع پایگاه اجتماعی تشخیص می دهد که بر اساس درجه آگاهی به وحدت و به اهداف جمعی آن از هم متمایز می شوند ، علاوه بر این سه مبنا از لحاظ صفات اختصاصی و خاستگاه اجتماعی از یکدیگر متفاوت می باشند.طبقات اجتماعی بر پایه واقعیت اقتصادی تشکیل شده اند.گروههای منزلت  بر مبنای اعتبار ومنزلت و احزاب بر اساس قدرت شکل می گیرند که امکان عضویت یک شخص در هر سه پایگاه همزمان وجود دارد و نتیجه آن یک سو بودن طبقه ، موقعیت و منزلت حزب است. سه عامل دارایی ، قدرت و منزلت اجتماعی به علت توزیع نابرابر، اساس قشربندی اجتماعی در جوامع مدرن محسوب می شوند.

لوید وارنر1

وارنراز جمله جامعه شناسان آمریکایی است که در مطالعات خود ساختار و کارکردهای اجتماعی شهر « نیوبری  پورت»2 را در شمال شرقی ایالات متحده آمریکا تحلیل کرد. که این مطالعه به عنوان یک الگویی تجربی برای جامعه شناسان آمریکایی برای مطالعه قشربندی اجتماعی شده است.

وارنر با اقتدا به ماکس وبر برای گروه پایگاه اجتماعی اهمیت زیادی قائل است. می خواهد طرز شکل بندی اجتماعات آمریکای شمالی را بر حسب هویت واقعی یا فرضی موقعیت اجتماعی بفهمد. (تامین، 1373، ص 13)

وارنر معتقد است که عوامل اقتصادی در زندگی اجتماعی تاثیر زیادی نداشته و آن را عامل فرعی در توجیه های خود از طبقه به کار برده است. او با تاکید بر عامل حیثیت و احترام به عنوان زمینه اصلی در ساخت طبقاتی به نظر می رسد که بیش از حد تحت تاثیر عامل ذهنی قرار گرفته باشد.به هر حال وارنر از اولین جامعه شناسان امریکایی بود که در بررسی قشربندی اجتماعی توجه دیگر جامعه شناسان را به اهمیت معیارهای شهرت جلب کرد.

دیویس و مور3

دیویس و مور نظام نابرابری های طبقاتی را در تمام جوامع بشری مبتنی بر ضرورت فونکسیونل دانسته و آن را از مقتضیات هر نظام اجتماعی می پندارند، نظریه آنها درباره قشربندی اجتماعی در جهت فونکسیونالیستی است  و بر اهمیت کارکردی ارزش در وحدت اجتماعی تاکید دارند.آنان نظریه قشربندی را به حالت انتزاعی فرمول بندی کرده اند و آن را به عنوان صورت  اساسی سازمان اجتماعی به حساب می آورند.

دیویس و مور معتقد ند که قشربندی اجتماعی از نظر کار کردی برای وجود اجتماع لازم است. آنها عقیده دارند که جامعه باید هم افراد خود را در موقعیت های اجتماعی توزیع کند و به انجام وظایف آنان کمک کند، هم خواسته های افراد را برای کسب این موقعیت ها و به انجام رساندن وظایف محوله آنان تشویق کند. آنها بیان می کنند که موقعیت های اجتماعی در یک جامعه  برابر نیستند و بنابراین افراد بر اساس استعدادها و میزان توانایی شان در این موقعیت ها قرار می گیرند .( ادیبی، 1354، ص 150)

به نظر دیویس و مور میزان اهمیتی که در هر جامعه برای یکی از کارکردهای عمده مانند مذهب، دولت، ثروت، اموال و شغل قائل می شوند شکل ویژه نظام قشربندی اجتماعی آن جامعه را معین می سازد.از این رو در هر اجتماعی که یکی از این فونکسیون ها حائز اهمیت خاص و اسا[12]سی شود، مقام ها و موقعیت های وابسته به آن نیز دارای قدرت و منزلت برتر از مقام ها ی دیگر می شود.

( اشرف، 1346، ص 72)

برای مثال در جوامعی که دین ارزش برتر دارد، همه وظایف اجتماعی ناشی از آن دارای اهمیت بالاتری هستند، در چنین شرایطی کارکردهای دین قدرت بسیار دارند.

 

 

دارندرف[13]

دارندرف  تلاش می کند با انتخاب آن چه در آرائ مارکس مفید است و عناصر سودبخش دیدگاه کار کرد گرایی، ساختاری ترکیب کند.او مانند مارکس معتقد است که تضاد، نیروی ضروری  برای تغییرات اجتماعی می باشد و در عین حال، عامل مهمی برای ایجاد انسجام و اتحاد اجتماعی است. چون که یکی از کارکردهای آن حل مسائل  و مشکلات جدید بوده  و نتایج مثبتی برای جامعه دارد.


ارسال شده در تاریخ : شنبه 5 آذر 1390برچسب:, :: 3:18 :: توسط : احسان

 

هدف از ارائه اين مقاله ، بالا بردن ميزان آگاهي شهروندان به طور منسجم تر و علمي تر در رابطه با اعتياد، اثرات آن و نحوه درمان آن است ؛ چرا که بر پايه تحقيقات متعددي که صورت گرفته ميان افزايش آگاهي و اطلاعات مردم نسبت به اين پديده و ممانعت از مصرف آن و همين طور شرکت فعالانه در فرآيند درمان رابطه مثبت وجود دارد. علاوه بر آن بر پايه نتايج آماري پژوهش هاي صورت گرفته مشخص شده است که اکثر معتادان نسبت به هيچيک از اثرات اين مواد آگاهي نداشته و غالبا اثرات آنها را نيز مثبت ارزيابي کرده اند؛ لذا هدف اصلي ما از ارائه اين گونه مقالات بالا بردن سطح علمي شهروندان و آمادگي آنان براي تصميم گيري بهتر است. چرا که بر پايه نتايج به دست آمده در يکي از پژوهش هايي که اخيرا در کشورمان صورت گرفته ، اکثر پاسخ دهندگان هنگامي که در برابر اين گزينه قرار گرفتند که آيا به پيامدهاي آن انديشيده بوديد يا خير، همگي به نوعي اين مساله را تاييد کرده اما خود و توانايي هاي خود را بسيار مثبت ارزيابي کرده اند و به واسطه اين که با ديگران متفاوت هستند و قابليت کنترل مصرف شده را دارند، درگير اين مساله شدند و هيچ گاه فکر نمي کردند که پيامدهاي ناشي از آن روزي دامنگير خود آنان نيز بشود. چرا که يکي از ويژگي هاي اين مواد حالت اغواگرانه آن است و اثرات مطلوبي که در ابتداي مصرف اکثر مواد شاهد آن هستيم. اعتياد بر پايه 3ويژگي تحمل ، محروميت و اشتياق قابل تعريف است.
«اعتياد و يا وابستگي دارويي عبارت است از نوعي مسموميت مداوم و يا متناوب که براثر مصرف تدريجي برخي از ترکيبات شيميايي طبيعي و يا مصنوعي در فرد ايجاد شده ، که در نتيجه باعث مشکلات متعدد فردي و اجتماعي مي شود و با شاخصه هاي زير مشخص مي شوند.»  

الف - تمايل مفرط يا ميل اضطراري براي ادامه مصرف دارو و به دست آوردن آن به هر طريقي که ممکن است.
ب - تمايل به افزايش تدريجي مقدار ماده يا داروي مصرفي که به نام فزون طلبي و يا اشتياق به مصرف مشهور است.
ج - وابستگي بدني يا رواني.

با توجه به تعريف ارائه شده تعريف 3 واژه ديگر در رابطه با اعتياد يا وابستگي دارويي ضروري است.
اين 3 واژه عبارتند از: وابستگي ، تحمل و سندرم محروميت.

وابستگي : وابستگي عبارت است از يک حالت رواني و گاهي جسمي که در نتيجه اثرات متقابل دارو و يا مواد مخدر و موجود زنده بر يکديگر ايجاد شده و توسط واکنشهاي رفتاري و رواني مشخص مي شود و از 2بعد قابل بررسي است.
الف - وابستگي جسماني : تا زماني که مصرف ماده مخدر ادامه دارد، وابستگي فيزيکي آشکار نمي شود. هنگامي که ماده مربوط براي مدتي به بدن نرسد، علايم آن ظاهر مي شود، مي تواند گاهي شديد و خطرناک باشد. بروز علايم ترک و يا کمبود رابطه مستقيم با نوع و مقدار مواد و نيز مدت زمان مصرف ماده دارد.

ب - وابستگي رواني : عبارت است از تمايل به مصرف ماده يا چيزي که داراي اثرات لذتبخش بوده و يا توليد رضايت مي کند. بسياري از اين وابستگي ها صوري هستند که بعد از قطع عامل يا عوامل رضايت بخش ، هيچ گونه نشانه به خصوصي بروز نمي دهند و يا اين که نشانه هاي بروز يافته ناشي از قطع آنها ضعيف است.

در وابستگي هايي که با حالت اجبار همراه هستند، نشانه هاي کمبود مي تواند بسيار شديد باشد؛ زيرا اغلب اين وابستگي ها عاطفي هستند و درمان آنها نيز مشکل است.

تحمل : عبارت است از ظهور مقاومت بدني يا بافتي در مقابل اثرات يک ماده ، به صورتي که فرد براي ايجاد اثرات قوي اوليه مجبور مي شود بتدريج مقادير بيشتري ماده مصرف کند. سندرم محروميت : عبارت است از عوارض ناشي از قطع مواد مخدر. به عبارت ديگر سندرم محروميت در فرد معتاد عبارت است از عوارض و تظاهرات رواني و جسماني که در موقع نرسيدن مواد مخدر به بدن فرد معتاد و يا در موقع ترک اعتياد در او ظاهر مي شود. قبل از وارد شدن به بحث سبب شناسي اعتياد، در اين خصوص قابل تامل است و آن هم نگاه متخصصان امر به اين پديده است.
در اينجا ما با 3ديدگاه روبه رو هستيم ؛ در ديدگاه اول به اعتياد به عنوان يک جرم و به معتاد به عنوان يک مجرم نگاه مي شود که مستوجب هر نوع عقوبت ، شدت و سختي است.

در ديدگاه دوم ، پديده اعتياد به عنوان يک بيماري و معتاد هم به عنوان يک بيمار در نظر گرفته مي شود، و اما ديدگاه سوم که يک ديدگاه جامع تر نسبت به دو ديدگاه قبلي است ، به اعتياد به عنوان يک بيماري که قابليت جرم زايي را دارد و به معتاد به عنوان بيماري که قابليت ارتکاب به جرم را داراست نگاه مي شود. در رابطه با سبب شناسي اعتياد و اين که چه عوامي باعث تمايل افراد به سمت اعتياد مي شود، نظرات گوناگوني ابراز شده است که در اينجا امکان ارائه آنان به طور کامل امکانپذير نيست.

جديدترين ديد اين است که اين پديده را به عنوان يک پديده زيستي ، رواني ، اجتماعي و روحاني و يا معنوي معرفي مي کند. با اين تعريف ، علل گرايش به آن نيز تا حدود زيادي مشخص مي شود ، بر پايه نظريات زيست شناختي مشخص شده است که برخي از عوامل ژنتيکي موثر بر اعتياد هستند. در اين خصوص از ديدگاه روان شناسي نيز نظريات مختلفي ارائه شده که ازجمله اين نظريات به روان شناسي يادگيري و تاکيد آنها بر روي يادگيري و اصول مرتبط با آن برمي گردد؛ يعني از منظر اين محققان مصرف مسکرات و مواد مخدر به مدت کوتاه به سبب احساسات دلپذيري که پديد مي آورد، به عنوان يک عامل تقويت کننده مثبت عمل مي کند. بنابراين يکي از اصول و قوانين يادگيري يعني اصل مجاورت فرد مصرف کننده با يادآوري نتايج مثبت از مصرف اوليه ، تمايل دوباره و چند باره به مصرف در وي ايجاد مي شود که انتهاي آن وابستگي تمام و کمال است.

در رابطه با بعد اجتماعي مي بايست به عوامل فرهنگي ، سياسي ، اقتصادي ، مهاجرت ، جنگ و... اشاره کرد و در رابطه با عامل آخر يعني بعد روحاني و معنوي قضيه به احساس پوچي و خلاء فرد از تحولات افسار گسيخته اي که در طي اين 2سده اخير با آن روبه رو بوديم و دور شدن انسان از طبيعت اوليه اش از يکسو و از سوي ديگر اضطراب شديد حاصله از اين تحولات و عدم توانايي هاي لازم به جهت همگام شدن با اين تحولات بستري مناسب براي گرايش به اعتياد را در فرد پديده مي آورد. علاوه بر اين 4بعد مي بايست به خانواده نيز به عنوان يک عامل مهم توجه لازم مبذول شود؛ چرا که خانواده هم مي تواند در حيطه عوامل روانشناختي اعتياد و هم در حيطه عوامل اجتماعي ، به عنوان يک عامل مهم در گرايش به اعتياد عمل کند. در اينجا مراد علاوه بر شناسايي تغييراتي که در فرد معتاد از نظر ظاهري و جسمي روي مي دهد و براي افراد عادي نيز قابل درک است ، شناسايي حرکات و تغييرات نامحسوس و غيرقابل لمس است.

در ابتداي راه ، فرد مصرف کننده مانند گناهکاري است که مي ترسد هر لحظه مچ او باز شود؛ لذا فرد بواسطه همين ترس سعي فراوان در عادي جلوه دادن خود دارد، که همين آشفتگي و شتابزدگي در عادي جلوه دادن خود مي تواند به عنوان يک پيش آگهي خوب مورد استفاده نزديکان فرد معتاد قرار گيرد. علاوه بر مورد ذکر شده ، از مهمترين حالات قابل ذکر ديگر در مرحله ابتدايي اعتياد که مي تواند به عنوان زنگ خطري براي نزديکان فرد معتاد به کار رود، عبارتند از: تغيير رنگ ناگهاني چهره ، خودداري از برخورد مستقيم با اعضاي خانواده حتي بچه ها، مشغول کردن خود به اموري که قبلا امکان آن بسيار کم بوده است ، ظاهر شدن مکرر جلوي آينه ، عادي جلوه دادن امور و کمي هم منظم شدن يا منظم تر شدن نسبت به قبل ، مصرف بيشتر سيگار، پر شدن جاسيگاري يا مشاهده ته سيگار بيشتر در محوطه خانه و سطل آشغال يا درون توالت ، اصلاح زود به زود صورت به خاطر شاداب جلوه دادن ، گذشت نسبت به خطاي احتمالي همه ، بيرون رفتن از منزل ، نوشيدن بيش از حد آب به خاطر خشک شدن دهان ، شستن پي درپي دست و صورت ، خوش رفتاري بي دليل ، خواب آلودگي و در بعضي موارد تحرک بيش از حد در فرد ديده مي شود. هر چه فرد معتاد در اين منجلاب غرقه تر مي شود، علايم بيشتري دال بر اعتياد وي به چشم مي خورد و ديگر خود معتاد هم نيز تمايلي به پنهانکاري بويژه نسبت به خانواده اش ندارد. اين علايم طيف وسيعي از تغييرات جسماني ، رفتاري و خلقي و روحي فرد معتاد را دربرمي گيرد که اهم اين تغييرات به شرح زير است.
تغييرات ظاهري مانند؛ لاغرشدن ، تغيير رنگ لبها، کبودي اطراف چشم ، قي کردن مرتب چشمها، ريزشدن چشمها، پف کردن همراه با چروک اطراف چشم ، تغيير رنگ پوست بدن بويژه صورت که به زردي تيره مي زند، خميدگي و... تغييرات رفتاري و روحي شامل ؛ عصبانيت ، کج خلقي ، بي قراري ، از خود راضي شدن ، برخورد تند با خانواده و بي حوصلگي در گذران اوقات با خانواده ، فحاشي و دست بزن بويژه نسبت به همسر و فرزندان ، بي اهميت بودن نسبت به نظافت شخصي ، به علت شب زنده داري ها بواسطه مصرف مواد و اثرات بعد از مصرف بسيار دير از خواب برمي خيزند. به همين دليل از نظر شغلي با مشکل روبه رو خواهند شد، رفت وآمدهاي مشکوک ، پرگويي و بيهوده گويي و در بعضي موارد ضد و نقيض گويي ، تغيير در لحن گفتار و صداي آنان (صداها و کلمات را به طور کشيده ادا مي کنند)، درونگرا و منزوي مي شوند و بيشتر تمايل به تنهايي دارند، مظلوم نمايي با چاشني از تملق يا بعکس آن.
سعي در توجيه کليه اعمال خود دارند، معمولا در ملحفه فرد معتاد آثار سوختگي مشاهده مي شود و همين طور بر روي انگشتان دست و... در اين مرحله تابلو بودن معتاد به تمام معنا رخ مي نمايد و فلاکت و بدبختي در تمام امور زندگي ، جسم و روان او رسوخ مي کند. قامت او کاملا خميده مي شود و در واقع گويي زنده نيست که زندگي کند و چون مرده هم نيست بناچار به حرکت مي پردازد. در اين مرحله معمولا خانواده از وي قطع اميد کرده و وي را به حال خود رها مي کنند. علاوه بر موارد ذکر شده ، معمولا در اين مرحله معتاد ابايي از اعتراف به اعتياد خود ندارد و تمام قيد و بندهاي اخلاقي را به کنار مي گذارد. زندگي او تنها در به دست آوردن مواد و مصرف آن و خماري بعد از آن سپري مي شود. در اين مرحله مصرف تنها بواسطه سرپابودن است و نه لذت يا کسب توان جسماني بيشتر. زبوني و خواري خود را براي ديگران مطرح مي کند، در موقع خماري که اوج بيچارگي اوست به هر کسي و هر چيزي متوسل مي شود، متملق و چاپلوس مي شود و براي جلب ترحم ديگران خود را به تمارض مي زند. به علت تاثير موادمخدر بر سيستم عصبي اش قادر به تشخيص اعمال خود نيست و به هر کار خلاف و حتي جنايتي دست مي زند. آخرين مرحله اعتياد رها کردن خانه و خانواده است.

نکته حائز اهميت در رابطه با اين گونه معتادان ته خطي فرار از هر گونه اقدام در جهت ترک اعتياد است و معتادان در اين مرحله ، گويي منتظر بارقه اي هستند که آنها را از اين فلاکت نجات دهد.

 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 5 آذر 1390برچسب:, :: 3:11 :: توسط : احسان

الف - سبک جنگ‌ها متفاوت است و در هر جنگی نیز روش‌ها (تاکیتک‌ها) و تسلیحات (ابزار)‌ متفاوتی به کار گرفته می‌شود مثل جنگ سخت (مسلحانه، نظامی) با شمشیر و یا بمب‌های خوشه‌ای و لیزری و اتمی – جنگ اقتصادی با شیوه‌ها و رقابت‌های ناسالم، مخرب و نابود کننده مثل تحریم و با استفاده از ابزار متفاوت بانک، بیمه، حمل و نقل، قوانین صادرات و واردات، قوانین بین‌الملل و ... – جنگ نرم یا همان جنگ روانی با ابزار تبلیغاتی و امروزه رسانه‌ای.

ب – روش تبلیغ و ضد تبلیغ به هر نوعی، مانند: دروغ پراکنی، شایعه‌سازی، ایجاد شبهه، تخریب شخصیت، ایجاد تهدید واهی، ایجاد امید واهی، تغییر باورها، تهاجم‌های فرهنگی و ...، همه از عرصه‌های متفاوت «جنگ نرم» است و هر ابزار تبلیغاتی، اعم از تریبون، منبر، قلم، کتاب، اینترنت، جراید، فیلم و هنر، شعر و موسیقی و ... نیز از ابزار این جنگ وسیع و مؤثر قلمداد می‌گردد..

ج – این که واژه‌ی «جنگ نرم» در گوگل معادل ندارد، سخن احمقانه‌ای است که زیبا کلام مطرح نموده است. قرار نیست که هر واژه‌ای در گوگل معادل داشته باشد و اگر نداشت، معنایی نداشته باشد و یا مصداق آن در خارج فاقد واقعیت باشد. گوگل کتاب مرجع و منبع علمی ما نیست. غربی‌ها از واژه‌ی «soft power» به معنای «قدرت نرم» استفاده می‌کنند که البته اگر چه در معنا نزدیک است، اما آن جامعیت در بیان موضوع را ندارد. چرا که «جنگ نرم» سیاست و عمل آن «قدرت نرم» برای براندازی است و نه خود آن.

د – تاریخچه‌ی «جنگ نرم» را می‌توان از دو منظر «عام» و «خاص» مورد بررسی قرار داد.

از منظر آن، جنگ نرم از همان موقعی روش و تاکیتک دشمن قرار گرفت که ابلیس بر خود تکبر نمود و بر انسان حسادت برد و چنین قسم خورد:

«قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» (ص - 82)

ترجمه: گفت: (سوگند) به عزّت تو كه همگى آنان را گمراه خواهم ساخت‏.

اغوا، یعنی فریب دادن، مستلزم جنگ نرم است و روش آن نیز خلاف نشان دادن حقایق و واقعیات است. راست را دروغ، دروغ را راست، امنیت را تهدید و تهدید را امنیت، یقین را شبهه و شبهه را یقین کردن، زشت را زیبا و زیبا را زشت جلوه دادن و ...، همگی همان «جنگ نرم» است. لذا شیطان پس از آن که گناه انحراف و سرپیچی خود را که ناشی از تکبرش بود به گردن خداوند سبحان انداخت،گفت:

«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني‏ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» (الحجر - 39)

ترجمه: آن گاه شيطان گفت: خدايا [حال که] مرا گمراه كردى من نيز در زمين (همه چيز را) در نظر فرزندان آدم جلوه ميدهم (تا از ياد تو غافل شوند) و همه‏ ى آن‏ها را گمراه خواهم كرد.

در تاریخ بشر و به ویژه تاریخ اسلام نیز نمودهای بارزی از «جنگ نرم» دیده می‌شود که شاید بتوان به روش‌ها و تاکیتک‌های تبلیغی و ضد تبلیغی معاویه و سپس عمر عاص لعنت‌الله علیهما، به عنوان یکی از شاخص‌ترین آنها اشاره و استناد نمود. از او پرسیدند: چرا برای مقابله با حضرت علی علیه‌السلام این قدر پول خرج می کنی؟ گفت: هزینه‌اش از هزینه‌ی جنگ کمتر است.

ھ – اما از منظر خاص یا همان تئوری آکادمیک، «جوزف نای» اولین کسی است که آن را به صورت علمی و تحت عنوان (قدرت نرم) مطرح کرد. در این نظریه نیز چنان چه بیان شد، مهم‌ترین حوزه‌ی اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزه‌ی رسانه است. بهره‌گیری از رسانه‌ها و امكاناتی كه فرد را قادر می‌سازد تا برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل، به اِعمال قدرت بپردازد.

شاید در جهان غرب «سان تزو» اولین کسی باشد که در این موضوع کار کرده است. او در کتاب «هنر جنگ» می‌نویسد: «می‌شود جنگید، اما مهم‌ترین کار این است که شما در یک نبرد بدون جنگ، پیروزی را به دست آوردید» و در تشریح چگونگی آن می‌نویسد: «باید به استراتژی‌های رقیب و روحیه‌ی او حمله كرد؛ به‌گونه‌ای كه آن‌ها بپذیرند كه شكست خواهند خورد. اگر كسی در ذهنش بپذیرد كه شكست می‌خورد، حتماً در دنیای واقه نیز شكست خواهد خورد. زیرا آنچه فرد را به مقاومت تشویق می‌كند، روحیه است..»

 

 

 



ارسال شده در تاریخ : جمعه 4 آذر 1390برچسب:, :: 2:0 :: توسط : احسان

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ جامعه شناسي ايران خوش آمدید اين پايگاه سعي در گرد آوري مقاله ها و شناسايي نظريات نوين يا فرا مدرن دارد اميدوارم شما در جهت نيل به اهداف اين پايگاه به ما بپيونديد، مدير وبلاگ قدم شما انديشمندان را ارج مينهد
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پایگاه جامعه شناسی و آدرس enr.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 28
بازدید کل : 6448
تعداد مطالب : 3
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1